ماه بالای سر تنهایی است. نمیدونم چه اتفاقی افتاد و یاد مردابم افتادم سر زدم دیدم نوشتم قراره اینجا. رو بسازم اما این کارو نکردم دیدم نویسنده کتاب پیامبر عاشق برام نظر. گذاشته یاد روزی افتادم که کتاب رو از خودشون گرفتم و برام امضا کردن. چه روزها که گذشت! کسی دیگه با کامپپیوتر نمیاد همه رفتن تو گوشی موبایل. یاد روزایی که برا ساختن اینجا دلهره داشتم بخیر. دیگه وبگردی ها کم شده. حالا کانال و گروهه! نوستالژی مدرن اینجا برا من. یاد روزهایی که طعم خوشی داشت بخیر.

تازه ترین خبر های هالیوود. من نیلوفرم بچه ها من یه وب ساختم و دیگه اینجا آپ نمی کنم و این آخرین آپمه. کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سایت های پرشین بلاگ می باشد 1396 - 1381.

امروز موهایم را کوتاه کردم . نه اینکه فقط کوتاهشان کرده باشم . مثل یک تصمیم بزرگ ریز ریزشان کرده . همه زیاد نوشته اند از مادر بودن . از اینکه حسش مثل هیچ حسی نیست و از این عشق ناب . نمی دانم این خاصیت نسل ماست یا ایرانی بودنمان که این چنین دور شده ایم از آنها که دوستشان داریم .

سلام دوستای خوب و مهربونم یه مدتی شاید نزدیک به یه سال نبودم . امروز وقتی اومدم نت که کارنامه ی آزمونمو بگیرم دلم خواست یه سری به وبم بزنم کی دیدم با نظراتون شرمنده ام کردید البته بی معرفت هایی که مثل خود من بی معرفتی کردن و سر نزدن و بیخیال. تو رو خدا همین الان تا یادتون نرفته برام دعا کنید .

تنها برای حرف زدن نه چیز دیگر. نشسته ام و منتظر رست بیفم هستم تا آماده شود. به قول دوستم میبایست یک نفر هم آنطرف میز نشسته بود. تنها این را میدانم غربت سخت تر از ان است که فکرش را میکردم.